آخرین اخبار از همکاری آقازاده ها و اپوزیسون

آخرین اخبار از همکاری آقازاده ها و اپوزیسون


آخرین اخبار از همکاری آقازاده ها و اپوزیسون

مجموعه فعالیت های برخی آقازاده های خارج از کشور منجر به شکل گیری توافقاتی با اپوزسیون شده است.

مجموعه فعالیت های برخی آقازاده های خارج از کشور منجر به شکل گیری توافقاتی با اپوزسیون شده است.
پس از عزیمت تعدادی از آقازاده ها به خارج از کشور و اهتمام آن ها برای شکل دهی به یک کمپ اپوزیسونی ،اخبار دریافتی حکایت از آن دارد که رایزنی هایی با مدیریت یکی از آقازاده های معروف با گروه های مختلف اپوزیسیون صورت گرفته و قرارهایی در زمینه چگونگی همکاری با یکدیگر گذاشته شده است.
تجمیع توان ها و پتانسیل های گروهها ،تقسیم کار درتک و پاتک،بهره گیری از ظرفیت رسانه های موجود،خروج از شرایط انفعال،شبکه سازی استعداد های نیرویی در داخل و خارج کشور،تعیین سوژه برای پرداخت هماهنگ علیه نظام جمهوری اسلامی و...ازجمله این توافقات با گروههایی همچون جمهوری خواهان،سلطنت طب ها و...می باشد.

پیکار خصمانه علیه ایران در 3 دوره تاریخی

پیکار خصمانه علیه ایران در 3 دوره تاریخی

رویکرد تهدید نرم علیه جمهوری اسلامی ایران
پیکار خصمانه علیه ایران در 3 دوره تاریخی

کلید خوردن تهاجم و ناتوی فرهنگی را باید به‌دنبال ناکامی آمریکا در راهکارهای نظامی ارزیابی نمود که با تضعیف و تخریب باورها و اندیشه‌ها بدنبال براندازی سیاسی یا نرم بود.

براندازی سیاسی در واقع ماهیتی اجتماعی دارد و در آن عوامل اجتماعی براندازی، حاکمیت سیستم سیاسی حاکم را به چالش می‌کشند. در این فرایند سیاسی - اجتماعی، جامعه عرصه مبارزه قدرت و رقابت میان سازمان‏ها و نهادهای غیردولتی و دولت برای کسب و تثبیت قدرت اجتماعی است. در واقع در براندازی سیاسی، دشمن به‌دنبال آن است که طی فرایند طولانی و مستمر، بخشی از وفاداری مردم جامعه و مقبولیت نظام به کانون‏های اقتدار دیگری مانند سازمان‏های غیردولتی و یا نهادهای قومی منتقل گردد و بازیگر خارجی نیز با مدیریت خویش زمینه‌های اجتماعی لازم برای شکل‏گیری و گسترش آن در جامعه هدف را فراهم می‌نماید. زمینه‌هایی مانند نابسامانی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به گونه‏ای که امید اندکی برای اصلاح آن متصور باشد. بنابراین ریشه‌های براندازی سیاسی که با رویکردی نرم در حال اجراست با نارضایتی عمومی در نتیجه ناکارآمدی نظام سیاسی دنبال می‌گردد. بنابراین این وضعیت منجر به تقویت گروه‌های غیردولتی برای بسیج اجتماعی می‌شود که در این حالت جامعه به چند دسته تقسیم می‌شود و فرد نیازهای مالی، روانی و اعتبار اجتماعی خود را از نهادهای متفاوت از حکومت تأمین می‌کند.

هر اندازه که میزان تأمین این نیازها از نهادهای غیردولتی بیش از نهادهای دولتی باشد، در مقابل میزان وفاداری مردم و نخبگان به نظام حاکم کاهش خواهد یافت. بنابراین از نگاه مقابل تا زمانی که دولت در جامعه از قدرت بسیج مسلط برخوردار باشد، روش‏های براندازی سیاسی کارساز نخواهد بود. لازم به یادآوری است از آنجا که براندازی سیاسی یک فرایند اجتماعی است، بنابراین در بلند‌مدت و یا میان مدت به نتیجه خواهد رسید. بنابراین دولت‏های دارای دشمنان پایا و قدرتمند همواره در معرض اقدامات دشمن برای ایجاد زمینه‌های لازم در صدد اجرای طرح‏های براندازی از روش‏های نوین با ترسیم استراتژی و برنامه در بلند مدت و یا میان مدت در طول زمان هستند. بر همین اساس طرح براندازی امریکا علیه ایران را می‌توان در سه دوره تاریخی زیر مورد تحلیل قرار داد.

- در دهه اول انقلاب، دلیل تلاش برای تغییر حکومت از سوی ایالات متحده ناشی از مواردی مانند ایده صدور انقلاب، گروگانگیری جاسوسان سفارت امریکا، مخالفت با موجودیت رژیم‌صهیونیستی و شکل‌گیری موج آزادی‌خواهی ناشی از انقلاب اسلامی در جهان... بود که در نهایت با تحمیل جنگ عراق علیه ایران پیگیری شد و نتیجه آن چیزی جز شکست غرب و ناکارآمدی راهکارهای نظامی نبود.

- در دهه دوم انقلاب، انگیزه اصلی امریکا معطوف به موضوعاتی مانند حمایت ایران از تروریسم، مخالفت ایران با روند صلح خاورمیانه، نقض حقوق بشر و تلاش برای دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی بود. این ایده با طرح راهبرد «مهار دوگانه» به سمت فشارهای اقتصادی و تحریم تجاری گرایش پیدا کرد. همچنین کلید خوردن تهاجم و ناتوی فرهنگی را نیز باید در این برهه از زمان و به‌دنبال ناکامی آمریکا در راهکارهای نظامی ارزیابی نمود که با تضعیف و تخریب باورها و اندیشه‌ها به‌دنبال براندازی سیاسی و یا نرم بود.

- در دهه سوم انقلاب و در حال حاضر علاوه بر موارد فوق‏الذکر، بر روی برنامه هسته‏ای ایران نیز تمرکز شده است؛ با این توجیه که ایران درصدد دستیابی به سلاح هسته‏ای و به هم زدن صلح و ثبات منطقه‏ای و جهانی است که با ساخت و پرداخته کردن پروژه ایران هراسی به‌دنبال سیاست ایجاد هراس و تغییر رفتار بازیگران نظام بین‌الملل در قبال ایران و تضعیف و تخریب توسعه و اقتدار نظام اسلامی و ایجاد اجماع جهانی علیه ایران و براندازی سیاسی جمهوری اسلامی است.

البته اندیشمندان مختلفی که در امریکا قائل به راهبرد براندازی سیاسی در نحوه تقابل امریکا با جمهوری اسلامی ایران هستند از جمله رائول مارک گرت، پاتریک کلاوسون، ریچارد آرمیتاژ،گودت باهات و مارک پالمر، مجموع نظریات آنها در خصوص پیشنهاد به دولت امریکا برای برخورد با جمهوری اسلامی ایران در قالب براندازی نرم و در راستای برنامه‌های زیر است:

- کمک به اپوزیسیون خارج از حاکمیت و سازماندهی اقدامات آنان

- پتانسیل‏های واگرایی موجود در جامعه (مانند اقوام و اقلیت‏ها)

- سازمان‏های غیردولتی و مردم‏نهاد

- رسانه‌ها و مطبوعات

- نخبگان سیاسی، اجتماعی و علمی

- جنبش‏های اجتماعی مانند جنبش زنان، دانشجویان، کارگری، صنفی و...

برهمین اساس برای واکاوی بیش از پیش این محورها که به‌عنوان راهبرد و دکترین ایالات متحده آمریکا دربراندازی سیاسی و رویارویی با انقلاب اسلامی طراحی و تدوین گردیده است در مقالات بعد به بررسی هریک از این محورها خواهیم پرداخت. اما اجمالاً به تأثیرات محور اول یعنی کمک به اپوزیسیون خارج از حاکمیت اشاره خواهد شد.

کمک به اپوزیسیون داخل و خارج از کشور

و سازماندهی اقدامات آنان

یکی از اقدامات امریکا در جهت براندازی سیاسی و یا همان براندازی نرم حکومت اسلامی، تقویت قدرت رسانه‏ای و تبلیغاتی گروه‌های اپوزیسیون خارج از کشور و حتی گروه‌های معارض است. دراین روند مدیریت اپوزیسیون، با هدایت بیگانگان از طریق اقدامات فعال‌سازی و انسجام جریانات معارض شامل اپوزیسیون داخلی(کلیه گروه‌های فعال غیر قانونی در داخل کشور) و اپوزیسیون خارجی(اپوزیسیون خارج از حاکمیت، یعنی کسانی که دیروز درحاکمیت بودند و امروز به دلائلی بیرون رفتند) انجام می‌گیرد.

با بررسی اجمالی سقوط دولت‌ها، در کشورهایی که براندازی سیاسی از طریق انقلاب رنگی در آنها انجام گرفته است، این نکته روشن است که بیگانگان (آمریکا)، با استفاده از تزریق پول و تحت نفوذ قرار دادن تعدادی از تشکل‌های غیر دولتی آموزش عناصری از اپوزیسیون داخلی را به منظور سقوط دولت برعهده گرفته‌اند و از این طریق به هدایت و مدیریت اپوزیسیون می‌پردازند. در همین راستا به‌رغم قرار گرفتن گروهک منافقین در فهرست تروریست‏ها، ارتباط دولت امریکا با این گروهک قطع نشده است و آنها به برگزاری ملاقات با تعدادی از اعضای کنگره، مصاحبه با رسانه‌ها، راهپیمایی و سخنرانی ادامه داده‏اند. در سال 2002، 150 عضو کنگره در نامه‏ای به وزارت خارجه امریکا خواستار حذف نام این سازمان از فهرست ترور شدند. در اسفند 1385 نیز سخنگوی گروهک تروریستی منافقین به دعوت کنگره امریکا در جمع نمایندگان حضور یافت و سخنرانی کرد. سخنرانان در این جلسه بر ضرورت حذف نام این گروهک از فهرست گروه‌های تروریستی تأکید کردند.
مستند دیگر در این خصوص تصویب کمک‏های مالی به گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی ایران است که دراین خصوص کمیته روابط خارجی کنگره، مبلغ 75 میلیون دلار برای اختصاص به اپوزیسیون ایران را تقاضا نموده و محل سرمایه‏گذاری این مبلغ نیز جنگ رسانه‏ای و ساماندهی نافرمانی مدنی است که با پوشش حمایت از دموکراسی و آزادیخواهی، تقویت و ایجاد رسانه‌های فارسی‌زبان و کمک به «سازمان‏های غیردولتی» مخالف انجام می‌گیرد. در واقع پرداخت کمک‏های مالی به گروه‌های اپوزیسیون و رسانه‌های فارسی زبان مخالف نظام، همواره تحت عنوان برقراری دموکراسی و آزادی صورت گرفته است. برای نمونه سناتور ریچارد سانتروم با ارائه طرحی به کنگره تحت عنوان «قانون حمایت از آزادی در ایران» الزامات متعددی را برای دولت امریکا جهت محدود کردن جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان حمایت از تحول ایران به سمت دموکراسی پیشنهاد داده و خواهان کمک به گروه‌های مخالف ایران شده است. بنابراین کمک مالی و فکری به جریان اپوزیسیون از تهدیدات نرم علیه جمهوری اسلامی ایران است که در راستای براندازی سیاسی انجام می‌گیرد.